عالیجناب عشق ...

ساخت وبلاگ
بی هیچ پروایی تمام احساسش را بیان میکرد ،دیگر برایش تبعید و تهدید و ...هیچ معنایی نداشت ،عاشق بودن را به سر حد اعلای خود رسانده بود ،مگر میشود کسی سالها از عاشق شدنش بگذرد و با تمام بالا و پایین های زندگی باز هم پای عشقش بماند !!! این دیگر عشق نیست ، سر حد جنون و دیوانگسیت ....
او از دل و جان عشق بازی میکرد و معشوقه اش در پایین ترین حد ممکن همراهی اش میکرد .
چیزی از دلدادگی و دل و جان در ره عشق دادن معشوقه ندیده بود و باز هم این چنین مجنون وار پیش میرفت ، اگر ذره ای از شعله عشقی که در وجود معشوقه اش بود را دیده بود چه میکرد !!!!!!
نمیدانم پایانش به کجا می انجامد ، اصلا پایانش کجاست ؟؟!!
اما تعبیرم از این عشق بی اغراق این است که آتش این عشق ، نور امید را در زندگی روشن نگه خواهد داشت تا با تکیه بر این امید بتوان روزگار را با تمام بی مهری هایش سپری کرد ، اینکه نور و گرمای این عشق نخواهد گذاشت زانو بر زمین زد در قبال تمام آنچه روح را می آزارد ...
لا به لای این همه روزمرگی روح نیاز دارد که با اتصال به منبعی خود را سرپا نگه دارد ، شاید این عشق انرژی این منبع را تأمین کند ....
همین ک باشد کفایت میکند هر چند سرانجامی نداشته باشد ...

ساز باران...
ما را در سایت ساز باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msaazebaaraana بازدید : 49 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 9:59